برره ایه می خواسته تو اطلاعات استخدام بشه
بهش می گن : برای شروع یه کُد سه رقمی بهت می گیم بعدش تحت سخت ترین شکنجه ها نباید اون ععدد رو اعتراف کنی !
می گه : قبوله
خلاصه بهش می گن و بعد می فرستنش توی یه اتاق و یکی یکی ناخوناشو می کشن و اتوی داغ می ذارن رو تنش و ...
عدده رو لو نمیده !
یه چند روز دیگه هم شکنجه ش می کنن به انواع روشها , بازم نمی گه !
خلاصه می فرستنش تو یکی ازین اتاقا که آینه و دوربین داره نگاش می کنن ببینن چیکار می کنه با خودش
می بینن هی داره با مشت می کوبه تو سر خودش و می گه : اَهَ ه ه !! ... چند بود این عدده ؟؟
یکی دیگه هم از اون طرف می گفت : یا امام رضا یه هزارتومانی بهم بده ...
برره ایه عصبانی می شه می گه : این هزارتومان رو بگیر بزار حواسش به ما باشه !
مدرسه برره ای :
معلم : الفبای فارسی رو بگو ببینم
شاگرد : الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت ...
معلم : الفبای انگلیسی رو بگو ببینم
شاگرد : ا – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد ...
معلم : الفبای یونانی رو بگو ببینم
شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنجتا ...
معلم : نخواستم بابا یه شعر بگو
شاگرد : نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت
برره ایه می ره از ملای محل می پرسه : ببخشید حاج آقا، با کفش می شه نماز خوند ؟
حاج آقا می گه : نه برادر، نمی شه
برره ایه می گه : ولی من خوندم , شدا !!!
سه تا برره ای می رن دزدی ، صاحب خونه بیدار می شه و دزدا می رن هر کدوم تو یه گونی قایم می شن !
صابخونه میاد و به گونی اول لگد می زنه..
صدای نون خشک در میاره !
به دومی لگد می زنه ..
صدای گردو در میاره !
به گونی سوم لگد می زنه ...
هیچ صدایی در نمیاد ..
دویاره محکم تر لگد می زنه...
باز صدا نمی ده !؟
دفعه سوم که لگد می زنه ، برره ایه با عصبانیت میاد بیرون می گه : بابا ..آرده ، آرد .. آرد صدا نداره ! می فهمی ؟
برره ایه میره جوراب فروشی به فروشنده می گه : آقا 1 جوراب می خوام
فروشنده می گه : مردونه ؟
برره ایه دست می ده و می گه مردونه !!!
برره ایه به رفیقش می گه : همسایهمون خیلی بیشعوره ، ساعت 2 نصفهشب با مشت میکوبه به دیوارمون!
حالا شانس آوردم خواب نبودم ، داشتم شیپور تمرین میکردم !
یکی خیلی کار بد کرده بوده می برنش جهنم.
وسط راه می گن : به تو یه آوانس می دیم
می گه : چی؟
می گن : اینجا 2 نوع جهنم داریم یکی جهنم برره ای ها و یکی جهنم خارجی ها.
می پرسه : فرقش چیه؟
می گن : تو جهنم خارجی ها هفته ای یک بار قیـر داغ می ریزن تو دهنتون اما تو جهنم برره ای ها هر روز
خلاصه می گه : من میرم تو جهنم خارجیا
یه چند ماه بعد میبینه اینجا خیلی ناجوره می گه : خوب شد تو جهنم برره ای ها نرفتم که کارم زار بود اما بد نیست یه سری به اونها بزنم تا به اینجا راضی باشم
میره اونجا و می بینه همه نشستن دارن حرف می زنند خبری هم از قیر داغ نیست
می پرسه : جریان چیه ؟
می گن : بابا اینجا یک روز قیر نیست ، یک روز قیف نیست ، یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست !
به برره ایه می گن : نظر شما راجع به ماه رمضان چیه ؟
می گه : والا خیلی خوبه فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر می شه
به برره ایه می گن : سفر حج چطور بود ؟
می گه : خیابونا تمیز ، برجاش بلند ، ماشینا آخرین مدل ..... البته یه جای زیارتی هم داشت که شلوغ بود نرفتم !
برره ایه را برای بار پنجم به جرم دزدی میبرن دادگاه
قاضی می گه : خجالت بکش این دفعهی پنجم که میای دادگاه
برره ایه می گه : خودت خجالت بکش که هر روز اینجایی !